يادداشت شهيد صياد در بعد از رحلت امام

يادداشت شهيد صياد در بعد از رحلت امام
اولين روز خدمت به اسلام در غيبت امام‌خميني رضوان‌الله عليه
اي داد برمن، خدايا اين نعمت عظيمت از دستمان برفت و قدرشان را ندانستيم. خدايا پيرجماران براي بي‌توجهي‌هاي ما، نفاق‌ها و تفرقه‌هاي ما، پشت گوش انداختن نصايحش، ناشكري‌ها، ناسپاسي‌هاي ما در راه خدا و غفلت‌ها و سستي‌هايمان ،... خون گرييد. و اكنون او به ملكوت اعلي پيوسته و ما هم‌چنان زنده‌ايم. ولي خدايا آن‌قدر به لطف و كرم تو اين بندة صالحت، اين نايب برحق امام زمان عليه‌السلام برايمان ذخيره و سرمايه باقي گذاشته است كه اگر همت كنيم و اگر تقوا پيشه كنيم، اگر هوشيار باشيم، اگر وفاداري در راه خدا و ولايت نشان دهيم اين طور نيست كه در اين راه باز بمانيم. اگر خميني نيست خداي او هست.
ـ حال بيش‌تر مي‌فهميم طعم انتظار امام زمان عج كشيدن يعني چه؟ يا امام زمان، اين سرباز كوچكت را كه آرزويش اين است كه لياقت و صلاحيت سربازي تو را داشته باشد، ياري كن.
ـ از امروز نيت من، تلاش من، همت من در خدمتگزاري به اين عزيز مي‌بايستي مضاعف گردد. زيرا كه ديگر پير جماران نداريم.
ـ خدايا بر تقوايم، اخلاصم، استقامتم در راهت بيفزا تا با به زنجير كشيدن نفس اماره با روحية بسيجي به امت اسلامي و حكومت اسلامي و مملكت اسلامي و انقلاب اسلامي خدمت كنم.

پيام حضرت‌آيت‌الله خامنه‌ای در شهادت سپهبد صياد‌شيرازی






بسم الله الرحمن الرحيم
من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوالله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظرو ما بدلوا تبديلا

امير سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداكار دين و قرآن، نظامي مؤمن و پارسا و پرهيزكار، سپهبد علي صياد‌شيرازي به دست منافقين مجرم و خونخوار و روسياه به شهادت رسيد. اين نه نخستين و نه آخرين باري است كه دلي نوراني و سرشار از عشق و ايمان و وفاداري به آرمان‌هاي بلند الهي هدف تير خشم و عناد و عصبيت از سوي زمره جنايتكار و فاسدي كه ادامة حيات خود را به دشمنان اسلام دانسته است قرار مي‌گيرد و دست خائن و خودفروخته‌اي نهال ثمره‌بخش اين انسان والايي را قطع مي‌كند. او مانند ديگر مردان حق از روزي كه قدم در راه انقلاب نهادند همواره سر و جان خود را براي نثار در راه خدا به روي دست داشتند. سرزمين‌هاي داغ خوزستان و گردنه‌هاي برفراشته كردستان سال‌ها شاهد آمادگي و فداكاري اين انسان پاك نهاد و مصمم و شجاع بوده و جبهه‌هاي دفاع مقدس صدها خاطره از رشادت و خودگذشتگي او حفظ كرده است. خطر مرگ كوچك‌تر از آن است كه بندگان صالح خدا را از راه او بازگرداند و عشق به منال دنيوي حقيرتر از آن است كه در دل نوراني شايستگان جايي بيابد. كوردلان منافق بدانند كه با اين جنايت‌ها روز به روز نفرت ملت از آنان بيش‌تر خواهد شد و خون مردان پاكدامن و پارسا همچون صياد‌شيرازي و شهيد لاجوردي بدنامي و سياه‌رويي آنان را در تاريخ و در دل اين ملت هميشگي خواهد كرد و سردمداران استكبار كه با وجود لاف‌‌زني‌هاي ضدتروريستي خود به اميد آن نشسته اند كه تروريست‌هاي مزدورشان در ايران اسلامي با شهيد كردن مردان استوار و مقاوم انقلاب، راه تسلط بر ايران اسلامي را هموار كنند، بدانند كه خون شهيدان راه حق، ملت مؤمن ما را راسخ‌تر و آشتي‌ناپذيرتر و مقاوم‌تر مي‌سازد، رحمت و فضل بيكران الهي بر روح شهيد عزيزمان علي صياد‌شيرازي و لعنت و نفرين خدا و فرشتگان و بندگان صالحش بر ايادي منفور و مطرود استكبار.
اينجانب شهادت اين بندة برگزيدة خدا را به ملت ايران بخصوص به ياران دفاع مقدس و ايثارگران جبهه‌هاي نور و حقيقت و خانواده‌هاي گرامي و فداكار و بازماندگان محترمش تبريك و تسليت مي‌گويم و صميمي‌ترين درود خدا را به روح پاك او و خون به‌ناحق ريختة او نثار مي‌كنم.

والسلام علي عبادالله الصالحين
سيدعلي خامنه‌اي

» بخش‌ پنجم (سرانجام)

فصل اول
تيمسار خشمگين بود. چنان خشمگين كه حتي صدايش مي‌لرزيد. دوستانش بعدها اعتراف كردند كه در تمام مدت دوستي‌ بلندمدتشان هرگز او را چنين نديده بودند. او حتي براي نخستين بار بر سرشان داد زده بود كه: «شما چطور توانستيد بدون اجازة من دست به چنين كاري بزنيد؟»
ادامه نوشته

» بخش‌ چهارم (دو سال پاياني جنگ)فصل اول و دوم


فصل يكم بعد از كناره گيري سرهنگ صياد‌شيرازي از فرماندهي نيروي زميني، جنگ دو سال ديگر ادامه يافت. او هر چند اكنون در كسوت فرماندهي نبود، اما باز هم لحظه‌اي از دفاع مقدس و مسائل مربوط به آن غافل نبود. او به عنوان نمايندة امام در شوراي عالي دفاع در هر موردي كه احساس مسؤوليت مي‌كرد وارد ميدان مي‌شد و دخالت مي‌كرد.
ادامه نوشته

بخش‌ سوم‌ ( دوران‌ فرماندهی‌ نيروی‌ زمينی‌ تا عمليات‌ مرصاد و پايان‌ جنگ‌)فصل چهاردهم و پانزده-شانزد

فصل چهاردهم
بعد از دو شكست پياپي در جنوب، مجدداً عمليات در غرب در دستور كار فرماندهان قرار گرفت. اين در حالي بود كه فرمانده سپاه راه كار جديدي پيدا كرده بود و گمان مي‌كرد سرنوشت جنگ در آن‌جا رقم خواهد خورد. تنها چند نفر از فرماندهان ارشد او خبر داشتند كه گروهي از نيروهاي شناسايي زير نظر سردار رضايي در هورالعظيم شبانه روزي در پي رسيدن به جزاير مجنون هستند. نيروهاي سپاه چنان اصول اطلاعاتي را رعايت مي‌كردند كه حتي همسايگان قرارگاه آن‌ها تا روز عمليات خيال مي‌كردند آنان يك گروه مهندسي هستند كه براي مطالعه در چگونگي آبرساني كشاورزي به منطقه آمده‌اند
ادامه نوشته

بخش‌ سوم‌ ( دوران‌ فرماندهی‌ نيروی‌ زمينی‌ تا عمليات‌ مرصاد و پايان‌ جنگ‌)فصل يازدهم و دوازدهم

فصل‌ يازدهم

آن دو با قلب‌هاي لبريز از اميد خود را به منطقه رساندند. به فرماندهان ابلاغ شد فوراً خود را به پاسگاه فرماندهي قرارگاه نصر برسانند. حدود ظهر بود كه سرهنگ وارد اتاق جلسه شد. اتاق جلسه از دو سنگر تودر توتشكيل شده بود كه تا بيست روز پيش متعلق به عراقي‌ها بود. مساحت هر سنگر حدود 2 در 3 بود. بيش از پنجاه نفر در آن فضاي كوچك گرم ودم‌كره، خود را جا داده بودند. در گوشه‌اي چند دستگاه بي‌سيم بود كه هرازگاهي صدايي ازشان برمي‌خواست و در بيرون از سنگر هم مدام صداي توپخانه‌ها مي‌آمد. به آن دو در بالاي مجلس جا داده شد

ادامه نوشته
مطالب قدیمی‌تر